برچسب آرشیوها: رضی هیرمندی

مجموعه «قصه های قبل از خواب» از نشر با فرزندان مدتهاست والدین خردسالانی که با آنها فلسفه ورزی کار می کنم از من سراغ کتاب های آرامشی پیش از خواب می گیرند تا منابع خوب و استانداردی برای آرام سازی کودک در دسترس داشته باشند. مجموعه قصه های قبل از …

  #لولوی_من_کو؟ #اَمندا نول #رضی_هیرمندی   ماجرای کتاب بین اِتن و لولوی زیر تخت خوابش گیب است با یادداشتی زیر تخت اتن شروع می شود: «من رفتم ماهیگیری! یک هفته دیگر بر میگردم، گیب!» و سوال اصلی قصه این است: حالا اتن بدون لولو چطور بخوابد؟ اصلا بدون خرخر گیب …

#چگونه_شیر_باشیم؟ #ادویر #رضی_هیرمندی   قصه با این سوال شروع می شود: چگونه شیر باشیم؟ بعضی ها می گویند: برای اینکه شیر باشیم  فقط یک راه  وجود دارد، نه بیشتر. آنها می گویند شیرها موجودات درنده ای هستند ، اگر به چنگ شان بیفتی تکه پاره ات می کنند. قریچ قروچ …

  پچ پچ یاملا زاگارنسکی رضی هیرمندی   یکی بود یکی نبود یک کتاب بود با جلدی که تاج طلایی بر خود داشت و یادگاری مادربرگ خانم معلم بود. راس ساعت سه بعد از ظهر دختر کوچولو این کتاب را که به گفته ی خانم معلم «جادویی» بود امانت گرفت …

  یک گرفتاری دیگر شینسوکه یوشی تکه رضی هیرمندی   پسر کوچولویی آماده حمام می شود و ای داد بیداد! در لباس خودش گیر می افتاد، حتما تجربه یقه های تنگ و گیر کردن کله در آنها را دارید اما اگر آن تو گرفتار بمانید چه ؟ حالا که نفر …

«عموی بزرگ و کوچک عجیب من» و ما سحر سلطانی   عصر داغ ۱۰ تیر ماه خنکای دلچسبی داشت، بزرگداشت مترجم آثار «شل سیلور استاین» در ایران «رضی هیرمندی»  بود که با دیدن نمایش «عموی عجیب بزرگ کوچیک من» در سالن نمایش کانون پرورش فکری کودک و نوجوان ایران همراه …

#مداد الن البرگ رضی هیرمندی   روزی روزگاری مدادی بود یک مداد کوچولوی تنها ، همین و بس. او مدتها گوشه ای افتاده بود تا اینکه یک روز تکانی به خود داد و کمی لرزید. راه افتاد و بنا کرد به نقاشی. پسری کشید به اسم بانجو، بانجو گفت: برای …

هفته ی آشتی و دوستی در کلاس خانم روباه آیلین اسیینلی رضی هیرمندی   خانم روباه معلم کلاسی است که مانند همه ی کلاسهای جهان در آن دعوا و بگومگو بین بچه ها وجود دارد. خانم روباه هم کاسه صبرش لبریز می شود و چاره اندیشی می کند: «بسیار خب! …

دشمن نوشته:دیویدکالی ترجمه:رضی هیرمندی قصه از یک بیابان شروع می شود با دو گودال. گودالهایی با دو سرباز و سربازهایی با هم «دشمن». دشمن آنجاست اما «اصلا نمی شود او را دید.» دو سرباز در دو گودال دقیقا شبیه هم به یکدیگر تیراندازی می کنند دو دشمن همیشه منتظر تا …