اندوه بخرم یا غصه؟ غصه پرتقالی یا زعفرانی؟
وارد کتابفروشی که میشوم، گفتوگوی مادری با کتابفروش توجهم را جلب میکند.
- از بین این سه ترجمه کدام را بخرم؟
- چاپ زعفران دوزبانه است، موسسه کپیرایت دارد و پرتقال به چاپ دوم رسیده است.
- پس پرتقال حتماً بهتر است که به چاپ دوم رسیده، همین را بردارم؟
دلم میخواست وارد گفتوگو شوم و بگویم خانمجان، به این سادگی نیست که! هر کتابی که به چند چاپ میرسد علتش خوب بودن حتمی آن نیست. در بازار امروز بهتر است ببینی کدام نشر یا مترجم بهتر کار کرده، کیفیت چاپ را بسنجی و درنهایت، تعداد چاپ یا قیمت.
بعد با خودم فکر کردم بد نیست که ملاکهای خودم برای انتخاب کتاب را در قالب مقایسه این سه کتاب بنویسم، شاید به کار کسی آمد. اینها ملاکهایی است که نه فقط در بررسی این کتاب کارآمد است که در ارزیابی بقیه ترجمههای موازی هم به کار میآید.
خلاصه کتاب
گاهی غصه سرزده میآید، هر جا بروی دنبالت میآید، نمیتوانی پنهانش کنی و جزیی از وجود تو میشود. بهتر است بنشینی و به او گوش کنی. با هم چیزی بنوشید یا بیرون بروید. شاید غصه فقط میخواهد تو او را بپذیری، همان طور که هست … این طوری شاید یک روز که بیدار میشوی رفته باشد و …
ناشر و مترجم
سه ناشر این کتاب را در ایران، تا به امروز، منتشر کردهاند. مؤسسه پژوهشی تاریخ ادبیات ایران با ترجمه زهره قایینی به نام وقتی اندوه به دیدارت میآید، زعفران با ترجمه مژگان بدریان به نام وقتی غصه در خانهات را میزند، پرتقال با ترجمه پیام ابراهیمی به نام مهمانی به نام غصه.
سال چاپ و تیراژ و قیمت
چاپ اول هر سه ناشر در سال ۹۸ بوده است. مؤسسه در ۳۰۰۰ نسخه با قیمت کتاب ۲۴۰۰۰ تومان، زعفران در ۲۵۰۰ نسخه با قیمت ۲۹۹۰۰ که کمی آن ۱۰۰ تومان در این روزگار شبیه شوخی است و بهخصوص در نمایشگاههای مدارس که کودکان خریدار کتاب هستند مایه دردسر. تیراژ چاپ اول پرتقال ۵۰۰ نسخه بوده است، اما در سال ۹۹ چاپ دوم آن ۱۰۰۰ نسخه با قیمت ۲۹۰۰۰ تومان بوده است. با توجه تیراژ کم نخست، به چاپ دوم رسیدن آن، با توجه به پخش گسترده و سراسری پرتقال، معنایی منطقی مییابد؛ یعنی پرتقال با دوچاپ هنوز به تیراژ دو ناشر دیگر نرسیده است. میدانم که قیمت و تیراژ با هم تناسب دارند، اما از یاد نبریم که زعفران با جوهر خاصی که خودش به ایران وارد میکند و برای کودکان ضرری ندارد، گویی قیمت منصفانه تری را، با توجه به قطع بزرگتر و دوزبانه بودن، در نظر گرفته است.
گروه سنی
موسسه گروه سنی را ذکر نکرده است. زعفران گروه سنی را ب، ج و … در نظر گرفته است و پرتقال فقط گروه سنی ب. من هم فکر میکنم کتاب برای همهسالان است، یعنی مناسب خواندن از دبستان هست به بالا. چهبسا بزرگسالان از آن بیشتر لذت ببرند.
ویژگیهای ظاهری دیگر
قطع کتاب
هیچکدام از ناشران قطع کتاب را مانند کتاب اصلی در نیاوردهاند. قطع زعفران بزرگتر است که شاید علت آن دوزبانه بودن کتاب باشد و قطع پرتقال کوچکتر که شاید خواستهاند با بقیه کتابهایشان هماهنگ باشد. قطع موسسه به نسخه اصلیای که من دیدهام، نزدیکتر است. البته در مورد این کتاب این تغییرات اندک قطع لطمهای به کتاب نزده است، ولی هستند کتابهایی که آرزو میکنیم چاپ نشوند اگر با تغییر قطع به بهانههای مختلف مثل کمبود کاغذ قرار باشد از ارزش کتاب کم شود. شاید برایتان جالب باشد که نسخه امریکایی کتاب، که زعفران و پرتقال از آن استفاده کردهاند، مال رندوم هاوس است، به نام WHEN SADNESS IS AT YOUR DOOR منتشر شده و نسخه انگلیسی کتاب از اندرسن پرس به نام WHEN SADNESS COMES TO CALL. هر دو در سال ۲۰۱۹ اما با تفاوتی روی جلد؛ جوری که من اول به نظرم آمد صحافی موسسه باعث این اشکال، قطع شدن سر اندوه، در روی جلد شده است. اما بعداً دوستی اعلام کرد جلد و نام این دو چاپ با هم فرق دارد.
کپیرایت
از بین این ناشران، فقط مؤسسه کپیرایت دارد از ناشر انگلیسی. درباره حق کپیرایت گرفتن در ایران نظر موافق و مخالف بسیار است. مزیت معمول آن، کیفیت بالای تصاویر است.
کاغذ
درباره این کتاب کیفیت چاپ مؤسسه و زعفران با توجه به انتخاب کاغذ مناسب از پرتقال بالاتر است. درباره این کتاب خاص معتقدم رنگ کاغذ خیلی روی انتقال مفهوم تاثیرگذار است. رنگ روشن کاغذ پرتقال مناسب مفهوم غصه و رنگبندی این تصویرگری نیست. از طرفی بازتاب نور این نوع کاغذ، خواندن کتاب را زیر نور لامپ، مخصوصاً هنگام شب، سخت میکند.
صحافی
صحافی پرتقال آن قدر بد است که کتاب از کتابفروشی به خانه نرسیده ورقورق شده است! کتاب کودک را لازم است بارها و بارها ورق بزنیم و بخوانیم، پس این موضوع اهمیت بیشتری مییابد. از طرفی، این نوع چسب و صحافی هنگام باز گذاشتن کتاب هم کار خواننده را سخت میکند. برایم عجیب بود که چطور پرتقال به این موضوع توجه نکرده است. صحافی زعفران و موسسه، هردو، خوب است، با این تفاوت که موسسه مثل کتابهای دیگرش از منگنه استفاده کرده است.
ویراستار و نقش او در تلفظ و املای نام نویسنده
شعار مؤسسه پژوهشی ادبیات کودک را دوست دارم: «همهی کودکان حق دارند کتابهای باکیفیت بخوانند!»، اما پرسشی همواره ذهنم را درگیر خود کرده است: آیا مؤسسه نقش ویراستار را در بالا بردن کیفیت کتاب نمیشناسد یا از آوردن نام ویراستار در کتابهایش پرهیز میکند؟ ویرایش این کتاب را زعفران به شهرام رجبزاده سپرده که سالها تجربه نوشتن، ترجمه و ویرایش دارد، و پرتقال به شبنم حیدریپور جوان. شاید اگر مؤسسه هم ویراستار داشت، اسم و فامیل نویسنده درست و امروزی نوشته میشد. اوا الند نام آشنایی مثل مارک تواین نیست که، با استدلال حفظ حافظه بصری و پیوستگی تاریخی نام افراد، نخواهیم آن را با تلفظ درست آن، یعنی ایوا ایلند، منتشر کنیم.
پشت جلد
پشت جلد کتاب مؤسسه با دو چاپ دیگر فرق دارد؛ خردهتصویری اضافهتر دارد و متنی که شاید کمی مضمون کتاب را لو میدهد. متن پشت جلد پرتقال هم با متن اصلی فرق اندکی دارد ولی کمتر از مؤسسه، مضمون کتاب را لو میدهد. زعفران هم کاملاً وفادار نبوده و مخاطب دو جمله را -که یکی کودک است و دیگری بزرگسال- یکی کرده، اما هیجان کشف را برای مخاطب حفظ میکند.
معرفی نویسنده و کتاب
برایم جای سؤال است که چرا هیچیک از ناشران معرفی نویسنده و کتاب را چاپ نکردهاند. حدسم درباره پرتقال کم کردن صفحات است برای کم شدن قیمت، وگرنه گویا در انتخاب نام کتاب از معرفی کتاب بهره گرفته که از مهمان استفاده کرده است.
تعداد صفحات
پرتقال، بدون توجه به اهمیت صفحات ابتدایی پیش از متن و دو صفحه انتهایی پس از متن که تصاویری مشابه اما متفاوت دارد، آنها را حذف کرده و کتاب در ۲۸ صفحه به جای ۳۲ ص منتشر شده است. در تصاویر ابتدایی، غصه/اندوه و آدمها را تنها و سردرگریبان و غصهدار و … میبینیم و جدا از یکدیگر. اما در تصاویر انتهایی یا با هم خوش هستند و در حال انجام کاری، حتی اگر هم تنها هستند، خوشحال و راضیاند. به این ترتیب، مفهوم پذیرش غصه به صورت غیرمستقیم و با تصاویر هم منتقل میشود.
تصویرگری
تصویرگری ایوا ایلند حرف ندارد. رنگهای ساده آبی و قرمز و قهوهای با خطوطی ساده و گویا چنان هنرمندانه این مفاهیم انتزاعی را به عینیترین شکل ممکن نشانمان میدهد که شاید دفعه بعد ما هم در را باز کنیم و به غصه/ اندوه خوشآمدی جانانه بگوییم. همیشه شگفتزده میشوم که چطور بعضی از تصویرگران چنان ماهرانه حالات و احساسات انسانی را با چند خط ساده در چهره نمایان میسازند. دلهره و ترس، غم، شادی، رضایت و … در صورت این شخصیتها نمایان میشود، فقط با تغییر خطوط لب و چشم! رنگهای کتاب عامدانه کم است، گاهی رنگ قرمز کمرنگ در گونه شخصیت، که نشانه خاصی نداریم که دختر یا پسر است، یا کیف، کفش، بالش یا عناصر دیگری در صحنه میبینیم. جنسیت نداشتن شخصیت اصلی و اندوه را هم از مزایای کتاب میدانم برای همذاتپنداری بیشتر. از زیباترین ظرافتهای تصویرگری ایلند آن صفحهای است که اندوه/ غصه با کودک یکی و یکرنگ (آبی) میشود، اما سه تصویر دیگر کنار آن مایههایی از قرمز را در خود دارند و به نظر شاد و خرسندند. و در صفحه پایانی، بیشترین رنگ قرمز را در کنار سبز میبینیم که کاملاً با متن هماهنگ و با مفهوم شروع روزی دیگر عجین است، که چهبسا روز شادی از آب در بیاید.
رسمالخط
رسمالخط مؤسسه، مثل بقیه کتابهایش، خاصِ خودش است. ادعای مؤسسه آسانتر کردن آموزش است که از دید من گاهی سختتر میشود. شما کلمه برایاش را راحتتر میخوانید یا برایش؟ آمدناش یا آمدنش؟ پرسشم این است که آیا کار کودکی که با این روش آموزش دیده در خواندنِ کتابهایی غیر از کتاب مؤسسه سختتر نمیشود؟ از طرف دیگر، اگر کتاب بزرگسال را هم با این شیوه منتشر کنیم، به اقتصاد نشر ضربه نزدهایم؟ و معنای کلمات مرکب چه میشود وقتی همهچیز را بیفاصله مینویسیم، ازجمله خوشحالی؟ ضمایر ملکی متصل یا ضمیر مفعولی که متصل هستند و نامشان در خودشان هست چطور؟
موضوع و ارزش کتاب
در اولین مواجههام با این کتاب در سال ۹۸ چیزی که خوشحالم کرد موضوع کتاب بود. برایم پرداختن به اندوه آن هم برای رده سنی کودکان بسیار ارزشمند بود. مضمون کتاب خیلی واضح از «پذیرش اندوه یا غصه» میگوید. چند کتاب با این رویکرد میشناسیم؟ در ایران، حتی بزرگسالان، ابراز احساسات و پذیرش آنها برایشان سخت است، چه رسد به کودکان و نوجوانان. بررسی دلایل آن کار سختی نیست با توجه به تاریخ این سرزمین. البته جای امیدواری است که در سالهای اخیر، بعضی ناشران رو آوردهاند به نشر کتابهایی درباره مهارتهای زندگی که به احساسات هم در آنها توجه میشود. کلاسها و کارگاههای مختلفی که در حولوحوش این موضوع در جاهای گوناگون تشکیل میشود، خیلی واضح و آشکار از نیاز مبرم ما به شناخت احساساتمان خبر میدهد. در این بین، دیدهام خانوادههایی که به احساسات اهمیت میدهند، اما فقط به احساساتی به زعم آنها خوب یا مثبت هستند. در حالی که احساسها، چه خوشایند چه ناخوشایند، ماندگار نیستند و ارزششان به پیامی است که از طرف نیازها برایمان میآورند. آنچه این کتاب را در نظرم متمایز کرد، این بود که لازم است غصه را هم در آغوش بکشیم، شاید برای اینکه حرفهایش را بهتر بشنویم.
متن و وفاداری
متن مؤسسه روان و فاخر است. با تغییراتی اندک، مثلاً شکلات داغ تبدیل به شیرکاکائوی گرم شده است که بهنظرم لزومی نداشت. متن زعفران را که کمی امروزیتر، وفادارتر، روان و دقیق است و مناسب کودک امروز. متن پرتقال با جابهجایی افعال و خطاب سعی کرده متن چابکتری از متن اصلی به دست دهد و مخاطب را هم در نظر داشته است. در انتخاب نام هر سه خوب عمل کردهاند. شاید تفاوت نام در نسخههای اصلی علت تفاوت نام موسسه و زعفران است.
چند نمونه:
- پرتقال در این مورد آزادانهتر عمل کرده اما از مفهوم دور نشده است. شاید خواسته نام کتابش مثل دو نشر دیگر نباشد.
- You can try to hide it. زعفران: شاید بخواهی پنهانش کنی. / پرتقال: شاید بخواهی قایمش کنی./ موسسه: میکوشی او را حبس کنی.
به نظر من انتخاب زعفران وفادارتر است و با توجه به تصویر منظور نویسنده را در فارسی بهتر میرساند. میکوشی و حبس کلماتی نیستند که در دایره واژگان روزمره کودک باشند، باز اگر میکوشی را بپذیریم، زندانی معادل امروزی بود تا حبس.
- Ask where it comes from and what it needs.Listen to it.زعفران: به حرفهایش گوش کن. از او بپرس که اهل کجاست. بپرس چه میخواهد./ پرتقال: به حرفهایش گوش بده و از او بخواه برایت بگوید از کجا آمده و چه کار دارد. / موسسه: به او گوش بسپار. از او بپرس از کجا آمده است و چه میخواهد.
پرتقال معنای اصطلاحی را به کلمات تجزیه کرده است! از طرفی بخش آخر را دو مترجم دیگر بهتر ترجمه کردهاند.
- Try letting it out sometimes. زعفران: بعضی وقتها سعی کن او را بیرون ببری./ پرتقال: میتوانی از او بخواهی که با هم بروید بیرون./ موسسه: بگذار گاهی هم بیرون برود.
بهگمانم اگر کودک تصویر را نبیند، ترجمه موسسه چیزی کم دارد. معنای پرتقال هم اندکی با متن اصلی فرق دارد.
- Go for a walk thorouth the trees. You can listen to their sounds toghether. زعفران: لابهلای درختها قدم بزنید. میتوانید با هم به صدای آنها گوش کنید./ پرتقال: توی جنگل قدم بزنید و به صداها گوش کنید. / موسسه: با هم به جنگل یا پارک بروید و قدم بزنید. با هم به صداهای طبیعت گوش دهید.
از دید من لزومی نداشت موسسه پارک را اضافه کند. صدا را هم به جای صدای درختها، صداهای طبیعت گذاشته است. از طرفی پرتقال با ترجمه نکردن ضمیر، صداها را تسری داده است.
- Maybe all it wants to knew is that it is welcome. زعفران: شاید تنها چیزی که میخواهد، این است که بداند تو او را میپذیری. / پرتقال: شاید غصه فقط میخواهد مطمئن شود که او هم مثل همه پیش تو جایی دارد./ موسسه: شاید او فقط میخواهد بداند که از آمدناش خوشحالی!
مفهوم خوشحال بودن با پیش تو جایی داشتن چیزی نیست که هدف از نگارش این کتاب است. همان طور که در موضوع گفتهام پذیرش هر احساسی حتی اندوه/ غصه نقطه قوت این کتاب است.
همه این عوامل در کنار هم باعث میشود اگر بخواهم این کتاب را بخرم چاپ زعفران را انتخاب کنم، مخصوصاً اگر مخاطبم کودک و نوجوان است، بهخصوص که دوزبانه هم هست. شاید اگر برای بزرگسال، بهخصوص افراد کهنسال، بخواهم هدیه بدهم، انتخابم موسسه باشد به خاطر متن فاخرش. ترجمه پرتقال را در این کتاب رد نمیکنم، و اشکالات بیشتر از اینکه به مترجم مربوط باشد، به حذف چهار صفحه و نوع صحافی مربوط است. اما اگر آن روز در کتابفروشی وارد گفتوگو میشدم میگفتم حتماً غصه را بخرید، اما از نوع زعفرانی. بالاخره زعفران شادیآور هم هست، مثل شادی خریدنِ کتابی خوب و باکیفیت.
و نکته آخر اینکه همه این ویژگیها در ارزیابی ترجمههای موازی به من کمک میکند. اگر اینها را در ذهن داشته باشیم، دیگر به تعداد چاپ یا حق کپی رایت اکتفا نمیکنیم. البته شاید درباره این کتاب، تفاوتها شاید چشمگیر نباشد، اما کتابهای بسیاری دیدهام که کیفیت کار مترجم یا ناشر خیلی از هم فاصله داشته است.
شکوفه صمدی