اردک، مرگ، گل لاله
نویسنده و تصویرگر: ولف ارلبروخ
مترجمان: مهسا محمد حسینی، فرزانه شهرتاش
نشر: شهرتاش
گروه سنی: +۶
امتیاز کتابستان: ۲ از ۵ ستاره
⭐️⭐️
«مدتی بود اردک حس عجیبی داشت.» خوب که به اطرافش نگاه کرد بلاخره مرگ را دید، از اینکه او را تعقیب میکرد ترسیده بود و البته میخواست بداند مرگ از جانش چه میخواهد؟
حالا اردک با مرگ همراه میشود، ترسش را کنار میگذارد تا مرگ را به عنوان یک دوست قدیمی تازه از راه رسیده بشناسد…
#مفاهیم_اصلی
مرگ، زندگی، انتخاب، لذت، ترس
#تکنیکهای_کاربردی
مصالحه با مرگ، بازشناسی مرگ، بازی با مرگ
در صفحه اول کتاب این بیت از مولانا را می بینیم:
مرگ اگر مرد است گو نزد من آی
تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ
نوعی همآوردطلبی جراتورزانه برای مواجهه با مرگ از صفحه نخست دیده میشود که ایده داستان را تا حدی آشکار میسازد.
همانطور که انتظار داشتم نویسنده و تصویرگر آلمانی کتاب نوعی نگاه فلسفی کاملا پخته و عمیق درباره مرگ را با کودکان طرح میکند.
مرگ «همراهی» قدیمی است که از بدو تولد با ماست و زمانی او را خواهیم دید که آغوشمان را بر او بگشاییم، بپذیریمش و این مواجهه لزوما به مردن منجر نخواهد شد بلکه نوعی مرگآگاهی است برای غنا بخشیدن به لحظات و عمر روزمره.
این بازشناسی بالغانه مرگ فارغ از سن و سال خوانندهی کتاب منجر به شکلگیری نوعی جهانبینی اپیکوری است.
«با مرگ سر و کاری ندارم. وقتی من هستم، او نیست؛ وقتی او باشد، من نیستم»
ایده، پرداخت و تصویر کتاب ممتاز است اما کتاب نمونه عینی اثری نابود شده در ترجمه است. زبان آلمانی پیچیده است، وقتی اثر ترجمه از انگلیسی به فارسی باشد یعنی دو بار ترجمه شده و مملو از جملات گنگ می شود مانند :
صفحه ۱۱ و ۱۲: «اردک پرسید: می خواهی به برکه برویم؟ مرگ از همین نگران بود. خیلی زود مرگ به این نتیجه رسید که باید حد خود را نگه دارد…»
حین بلندخوانی این بخش کودک متوجه نمیشود مرگ چه مشکلی با آب برکه دارد؟ حد خود را نگاه داشتن یعنی چه و چه ضرورتی دارد؟
ابهام این خطوط همچنان برقرار می ماند.
صفحه ۱۶ و ۱۷ کتاب که گفتگوی اردک با مرگ درباره آرای دیگران درباره مرگ است هم انتخاب کلمات باز هم برای کودکانی که درباره دنیای پس از مرگ شنیدهاند ابهام مضاعف ایجاد میکند و صرفا مرور نقلها نیست انگونه که هدف نویسنده بیپاسخی مرگ دربارهی چیستی خودش است.
صفحه ۲۰ با کلمهی مهم « آرمیده» مواجه میشویم که باز هم بار کلامی، مانعی برای درک کل پاراگراف درباره تصور جای خالی بعد از مرگ است، ایا مرگ لم دادن با ارامش است؟
در صفحه ۳۰ مرگ بعد از تماشای اردک در اب رودخانه «متاثر» می شود و یک بار دیگر کلمهای گنگ برای بیان احساس انتخاب شده است. متاثر از چه چیزی؟ غم، اندوه، غصه ؟
وقتی از مفاهیم پیچیده مانند مرگ برای خردسالان و کودکان به شکل عینی سخن می گوییم وضوح کلمات اهمیت بسیاری می یابند استفاده از واژگان باردار و چندپهلو کار را سخت میکنند و مهمتر اینکه بیان احساسات باید روشن باشد، ترس، تعجب، انتظار یا غم که مفاهیم همبسته برای درک مفهوم مرگ هستند، نباید نادیده گرفته شوند.
امیدوارم این کتاب خوب با ترجمهای با کیفیت از زبان آلمانی در دسترس کودکان ایرانی قرار گیرد.
ناشر پشت جلد کتاب مدعی شده این کتاب منجر به «تعالی روحی» مخاطب میشود در حالی که مرگ آگاهی لزوما برای روح باوران نیست و شمول گسترده ای برای هر نوع باور و اندیشهای دارد.
امتیاز من به این کتاب حیف شده از منظر ترجمه ۲ ستاره برای ایده و تصویرگری درخشان ولف البروخ است با وجود منگنه شدن باز هم برگهای کتاب خیلی زود پرپر شدند. برای این حجم و وزن کاغذ، دوخت گزینه بهتری باید باشد.
سحر سلطانی