زمستان آلیسا / نوشته: زوران درونکار/ ترجمه: فریبا فقیهی

زمستان آلیسا
نوشته: زوران درونکار
ترجمه: فریبا فقیهی
گروه سنی: +۱۲
نشر: افق
عنوان لاتین: Der Winter Der Kinder oder/ Drvenkar,Zoran
امتیاز کتابستان: چهار از پنج ستاره
⭐️⭐️⭐️⭐️

آلیسا دخترکی ده ساله است که همراه مادر به خانه‌ی زوجی لهستانی می‌رود تا برای تعطیلات تابستان، تعلیم پیانو را شروع کند.
حین گردش در خانه‌ی این زوج مهربان ناگهان دست و پایش مانند یخ می‌شود. مدتی است او حتا در گرمای تابستان هم از درون یخ می‌زند و انگار قطعات تیز یخ در رگهایش فرو می‌روند.
آلیسا خود را درون گوی‌های شیشه‌ای که باید تکان داده شوند تا برفهایشان در آب معلق شوند تصور می‌کند، زمستانی درون خود.
مادر به نقل از دکتر گفته شاید ویروس است اما آلیسا می‌داند ویروس نیست زیرا او پدرش را گم کرده و از همان زمان زمستان و سرمای درون رگهایش آغاز شده‌اند.

با رمانی روان‌شناختی در حوزه‌ی سوگواری نوجوانان روبرو هستیم. تغییراتی که مانند بمب بعد از مرگ یکی از والدین زندگی را به قبل و بعد خود تقسیم می‌کند. نوجوان باید خود را بیابد و مراقب باشد به سایر اعضای خانواده آسیبی نرسد، اگر درونگرا و ساکت باشد فشار مضاعف می شود.

مهمترین مفاهیمی که در این رمان با آن روبرو می شویم عبارتند از:

تنهایی. سرما، خاطرات، فقدان، ترحم، مراقبت، مرگ، تولد، عشق، ازدواج و تغییر…

حس تنهایی در دوران پیش‌بلوغ یکی از مهمترین تغییرات شناختی نوجوانان است و اگر همراه با واقعه‌ی سوگ و مرگ یکی از عزیزان باشد می‌تواند به ویرانگرانه‌ترین شکل در ذهن نوجوان جای‌گیر شود. آلیسا دخترکی که این دو ساحت را با هم تجربه می‌کند.

سوگواری فرآیندی پر‌تالم است که در نهایت باید به تنهایی با آن به صلح رسید. فرقی ندارد کودک یا نوجوان و حتا بزرگسال باشیم، مسیری است که با انکار، خشم و پرسش، غم تا پذیرش و بازآفرینی زندگی باید طی نمود، اما می توان با احتمال قوی برای نوجوانان سخت‌تر دانست. کودکان تماما زیر بال حمایت نزدیکان می‌روند. بزرگسالان با توانمندی‌های بالغانه زودتر به پذیرش می رسند اما نوجوانان که در هیچ یک از دو اقلیم کودکی و بزرگسالی نیستند نه حمایت بی‌قیدوشرط می‌طلبند نه تجربه‌ی گذار دارند. بسیاری از نوجوانان به انفعال، تسلیم و نا امیدی پناه می‌برند، روندی که در یک کلام افسردگی نامیده می‌شود.

مادر آلیسا خاطرات روز واقعه را مسکوت می‌گذارد. از صحبت طفره می‌رود و به تنهایی اشک می‌ریزد. آلیسا باید از مادر هم مراقبت کند اما آنقدر شکننده شده که می‌تواند سرمای کالبد مرده را تجسم کند. آلیسا نیازمند «باور» است. باور به اینکه سوگ تنها بلای عالم بر سر او نیست و این باور با یک رویا و مکاشفه شکل می گیرد.

ما با راوی که دختری مغموم و ساکت است همراه خواهیم شد از مردمک چشمانش به دنیا می‌نگریم و همپای او درد و رنج را مانند مشتی برف در قلبمان حس می‌کنیم. عشق و نفرت در لحظه را می‌چشیم تا عمق ترس سفر می‌کنیم و در تمام خطوط کتاب به دنبال همان دری می گردیم که لئون از آن سخن گفت.

«زمستان آلیسا» روایتی منسجم از سوگواری است برای گذر از مرگ و در آغوش گرفتن زندگی.
داستان فرصتهایی که مثل برف آب می شوند و خاطراتی که مثل خرده‌های تیز یخ می‌بُرند.

ترسیم ماندگاری خاطرات در جانهای زنده بازماندگان به بهترین شکل در این رمان طرح شده است. حلقه گمشده‌ای که ترس از مرگ و فراموشی را به میل ادامه زندگی به نام و یادِ عزیز جان داده بدل می‌کند.

امتیاز من به ایده، پرداخت روایی و ترجمه اثر چهار از پنج است. ضرباهنگ داستان گاهی کند می شود اما پایان بندی مناسب و واقع گرایانه می تواند نقطه عطفی در خاطر خواننده باقی بگذارد.
زمستان آلیسا رمان مهمی است برای مواجهه با لایه‌های درونی ذهن شوک زده و سوگوار نوجوانان، وقتی معنای زندگی را گم می‌کنند و نیاز به تلنگری دارند برای باور نور و تداوم بقا.

 

سحر سلطانی/ زمستان ۱۴۰۰

 

 

 

ترجمه
انتقال مفاهیم
تصویرپردازی
کیفیت نشر (کاغذ و رنگ)
ایده نو

امتیاز کاربر یکی از اولین.

درباره سحر سلطانی

سحر سلطانی دانش آموخته دکتری فلسفه تربیت خوارزمی تهران، تسهیلگر فلسفه برای کودکان، نویسنده و مدرس. عضو هیئت مدیره چهارمین دوره انجمن فلسفه تعلیم و تربیت ایران.

پیشنهاد ما به شما

ریگو و رزا / نوشته:لورنتس پائولی/ تصویرگر: کاترین شرر/ مترجم: الهام مقدس

ماجراهای ریگو و رزا (دو جلدی) Rigo und Rosa نوشته: لورنتس پائولی Lorenz Pauli تصویر: …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *