به دیوارها بخند/نوشته: سیدعلی شجاعی /تصویرگر: نازنین عباسی

 

#به_دیوارها_بخند
سیدعلی شجاعی
نازنین عباسی

یک بار اسماعیل آذری از مردمان روستایی کوهستانی در کنار رودخانه می گفت که با وجود داشتن آب کافی کشاورزی یا باغداری نمی کردند و در فقر دست و پا میزدند در پاسخ به این سوال که چرا؟ گفته بود زمین ها دعوایی دارند شاکی ها ترجیح می دهند نه خود بکارند نه طرف مقابلشان .
قصه این کتاب هم بر سر دعوای دیرین اهالی دو روستاست. مردمانی که به هم ناسزا می گویند و مدام بهانه می گیرند لبخند را از یاد برده اند و دلخوشی ندارند؛ دعوا یا بر سر باران است یا آفتاب که یک جا بیشتر باریده و یک جا کمتر تابیده. بر سر آواز پرندگان و عسل زنبوران و چرای گوسفندان و … اصلا هیچ کس نمی داند کی اولین بار دعوا چطور شروع شد و بر سر چه چیزی بود و اصلا برای کسی مهم هم نبود.
تا اینکه روزی کودکان دو روستا تصمیم گرفتند از این دیوار که روز به روز با آجر و سنگ وچوب بلند تر و پهن تر می شد عبور کنند. چطور؟ باید از روستا دور می شدند و شهری برای خود می ساختند . مهاجرت کردند و شهری با دیواری از گل و شکوفه و قوانین هشتگانه ساختند بردروازه شهر نوشتند :لطفا با لبخند وارد شوید.
تکیه اصلی داستان بر مهارت حل مساله است. مقاومت، ساختن و تسلیم نشدن. مفهوم کلیدی کتاب «دیوارها» ست.
نه گفتن به دیوار بلند سنت ها که خود در تشکیل آن هیچ دخالتی نداشته اند. سنتهایی که نه آغازی دارد و نه پایانی . از امیدی رونمایی می شود که در دستان کودکان نسل نو است، کودکانی که شادی ولبخند و دوستی را می خواهند و از محصور شدن میان ناسزا و جنگ و نفرت و حسادت و طمع خسته اند. امید برای پایان دادن به ماجرای دیوارها و ساختن شهری با دروازه لبخند و نجات دوستی و عشق.
داستان خطی است و پیچیدگی خاصی ندارد. روایتی است آشنا از زندگی در همین حوالی. شاید این قصه خطی و آشنا و تا حدی گل درشت و شعاری نتواند خیلی جذاب باشد اما امان از جزییات تصاویری که نازنین عباسی ترسیم کرده است. از صفحه اول و آخر کتاب که نوستالژی سایه بازی در تاریکی با نور شمع را به یاد می اورد و ساختن حیوانات روی دیوارها.
در صفحه دوم کتاب تصویری از کاغذ مچاله شده نقطه بازی کودکانه است که میخکوب میکند عجیب این کاغذ مچاله شبیه نقشه ایران ماست.
کمی جلوتر هزارتویی سبز در دل روستا است که از بالا “دوستی” خوانده می شود گویی راهی بدان نیست. حتا ستاره های آسمان را می نگری اره و تیشه می بینی. لبخند شیرین دخترک پایان کتاب با دندان شیری افتاده . بازی مارپله بدون مار که هرچه هست نردبان است و دست شفقت برای بالا رفتن.

تصاویر به غایت ایرانی ، آشنا، پر رمز و راز اما ساده ، مفهوم و لذیذ بودند در حالی که ایده پردازی و روایتگری از تصاویر کتاب عقب مانده بود.
تصویرگری کتاب امتیاز کاملی دارد اما قصه پردازی و پختن ایده اصلی از پنج امتیاز سه دریافت می کند.

 

سحر سلطانی

امتیاز منتقد

تالیف
انتقال مفاهیم
تصویرپردازی
کیفیت نشر (کاغذ و رنگ)
ایده نو

امتیاز نهایی

امتیاز کاربر یکی از اولین.

درباره سحر سلطانی

سحر سلطانی دانش آموخته دکتری فلسفه تربیت خوارزمی تهران، تسهیلگر فلسفه برای کودکان، نویسنده و مدرس. عضو هیئت مدیره چهارمین دوره انجمن فلسفه تعلیم و تربیت ایران.

پیشنهاد ما به شما

ریگو و رزا / نوشته:لورنتس پائولی/ تصویرگر: کاترین شرر/ مترجم: الهام مقدس

ماجراهای ریگو و رزا (دو جلدی) Rigo und Rosa نوشته: لورنتس پائولی Lorenz Pauli تصویر: …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *