#گربه_را_دیدند
برندن ونتسل
رضی هیرمندی
مادربزرگم میگفت وقتی دم غروب گربه سیاه حیاط را دیدم سه بار صلوات بفرستم تا گربه سیاهه شوم جن ها را خبر نکند، مادرم یک تکه نان بربری بر می داشت میزد داخل هر قاتوقی که دم دست بود و پرت می کرد برای گربه سیاه حیاط. شاید الان خنده مان بگیرد که این گربه ملوس گشنه را چه کار به جنیان؟ اما خب مادربزرگ من او را خبرچین جن ها می دید و مادرم یک گربه گرسنه که دم پر مرغ ها می گشت تا خوراکی چیزی نصیبش شود.
«همه گربه را دیده اند» ، مادربزرگ، مادرم ، من … شما هم دیده اید ، حیوانات حیاط و حشره ها و کرم ها، سگ و خفاش هم دیده اند، سیبیل دارد و گوش و پنجه .
ابتدای کتاب با همین جملات شروع می شود : گربه برای خودش می رفت با سیبیل ها و گوش ها و پنجه ها.
اما این رژه پر افتخار گربه جان ما بین کاینات و حیوانات خیلی هم ساده نبود . هرکسی از ظن خود تماشاچی گربه شد.
ماهی که دنیا را از زیر آب می بیند. سگی که با شامه تیز دشمن یاب می رود سراغ این متحرک، روباهی که او را رقیب شکار می داند، موشی که او را دشمن خورنده خود می فهمد، پرنده ای که از آسمان می بیندش، ماری که از کف زمین، کرمی که از سیاهی و سکوت درون زمین و خفاشی که شب ها و تاریکی به دنیایش معنا می دهد و نور و رنگ را نمی شناسد.
مهمترین ویژگی این کتاب توجه جدی به «فرآیند» است. اینکه دیده شدن یک فرایند حسی است فراتر از چشم داشتن و تماشا کردن.
اینکه یک گربه با سبییل و گوش و پنجه برای ادراک شدن توسط کائنات فقط به چشم (عامل مشترک همه حیوانات و حشرات بینای داستان) نیاز ندارد بلکه شناخت اینکه انها چطور و چگونه می بینند نیاز است.
اینکه دوست ببینند یا دشمن؟ اینکه خطرناک ببینند یا امن؟ اینکه مهربان ببینند یا وحشی و…
در تصویر پایانی کتاب گربه قصه ما خودش را در برکه آب تماشا می کند، اما تصویری که می بیند در سایه و ناشفاف است. زیرا آب زلال هم نمی تواند نتیجه ای شفاف و مطلق به ما بدهد. تصویری که گربه از خودش دارد کاملا منوط به ادراک بقیه از اوست. مثل من و شما.
کانت می گوید شناخت میسر نمی شود مگر اینکه سوژه در ظرف زمان و مکان وجود داشته باشد.
این قصه به کودکان ما می اموزد برای شناختن هر چیزی در دنیا قصه های مختلفی وجود دارد. مثل تکه های پازل فقط یک گوشه تصویر را می سازند. برای اینکه خوب ببینی اول باید خوب به قصه هایش گوش بدهی.
ادراک مبتنی بر فرایند.، شناخت مبتنی بر تفاوت فاعل شناسا و نسبیت در ادراک ها و قصه ها مهمترین و شاخص ترین ویژگی های قصه گربه جان بود.
امتیاز من به این کتاب از ۵ ستاره ۵ است.
سحر سلطانی